مادر توجه داود به نماز چگونه بود ؟
مادر گفت : تازه از جبهه برگشته بود خسته بود برای نماز صبح صدایش زدم متوجه نشد دیگر دلم نیامد صدایش بزنم گفتم خسته است بگذار استراحت کند ولی اون روز کلافه بود چون نماز نخونده بود ومی گفت مادرانگار تهران را در کوله ای به پشت من بسته باشند بر روی کمر من سنگینی می کند به من گفت مادر دلت برای دنیایمننسوزدکه من خسته ام وبخوابم اگه چله زمستان هم بود بر روی من آب یخ بریز ومرا برای نماز بیدارم کن
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها.الهی آمین.
ادامه مطلب ...